سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که با دست کوتاه ببخشد او را با دست دراز ببخشند [ مى‏گویم : معنى آن این است که آنچه آدمى از مال خود در راه نیکى و نیکوکارى بخشد ، هرچند اندک بود خدا پاداش آن را بزرگ و بسیار دهد ، و دو دست در اینجا دو نعمت است و امام میان نعمت بنده و نعمت پروردگار فرق گذارد ، نعمت بنده را دست کوتاه و نعمت خدا را دست دراز نام نهاد ، چه نعمتهایى خدا همواره از نعمتهاى آفریدگان فراوانتر است و افزون چرا که نعمتهاى خدا اصل نعمتهاست و هر نعمتى را بازگشت به نعمت خداست و برون آمدن آن از آنجاست . ] [نهج البلاغه]

سه شنبه 88/6/10 ::: 11:0 عصر



مسافر و زائر شهر و کوی تو نبوده ام. در حریم قدسی و پاک تو نفس نکشیده ام. در میان کوچه های بنی هاشم نبوده ام و لحظه های نازنین حضور را در اندوخته ی دل خود ندارم... از بقیع و چهار مزار ِ در کنار هم، جز تصویری شتابان نمی شناسم. زائر مزار ساده و غریبت جز از راه دل نبوده ام...
اما...
این را خوب می دانم، و «تو» هم می دانی، که از اهالی رمضانم و به برکت همین همسایگی، از همان ابتدا... از همان روز «اول»... دست گدایی من بر دامن بلند «کرامت» تو آویخته است. آن قدر که دل، در میان ترکیب همه ی حُسن های تو، سر تعظیم فرو می آوَرَد. آن قدر که از روشنای چراغ همیشه افروخته ی خانه ات، دل بی قرار و تنهایم را کریمانه روشنی می دهی...
مگر نه آن که «کریم» بی سوال می بخشد؟...

 

کریم کاری به جز جود و کرم نداره...




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




سه شنبه 88/5/13 ::: 11:0 عصر



از بازی با کلمات و کنار هم چیدنشان خسته است. از توالی مکرر واژه های انتظار و منتظر و ظهور و حضور و هر چه شبیه آن، دلگیر است. از روزهای روزمره ی بی «تو»، از روزهای سرد بی آفتاب، از روزهای پشت پرده ی غیبت مانده، زمینگیر شده است. از دست های خالی دعا، دل های تهی از امید، سینه های تنگ و آسمان بی باران و شب های تار، افسرده است...
دیر است، مسافر آسمانی!
همه ی کلمات در بند این سطور، از حلقوم خود یک چیز را فریاد می کنند... همگی یک حاجت را طلب می کنند... برای یک مطلب این جا نشسته اند...
دیر است، مسافر آسمانی!
بر نمی خیزی؟؟

 





حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




یکشنبه 88/5/4 ::: 12:36 عصر



آمده است و بر درگاهت زانوی ادب زمین زده، تا برای نوشتن از مهربان ترین عموی عالم، از «تو» اذن بگیرد. آمده است تا دل و قلم را تسلیمت کند؛ تا «تو» بگویی چه بنویسد... بر سر سجاده ی امید نشسته تا «تو» کمی نگاهش کنی و فرمان نوشتن را بر قلبش صادر کنی...
...
اصلا این بار می خواهد شب میلاد «آرام و قرار دل»، بر آستانه ی بارگاه محبوبه ی حق چنگ زند. اصلا این بار می خواهد مقیم کوی بانوی اول عالم شود و دستان گداییش را روبروی مادر آب و آفتاب بگیرد و با نوای آرام «وَ تَصَدَّق عَلینا» ظرف خالی دل را از باران وجود «تو» لبریز ببیند... این بار شبیه اهالی اعتکاف، آنقدر بر درب حرم عصمت فاطمی می ماند و ملتمسانه دق الباب می کند، تا پاسخ بگیرد... هر که نداند، «تو» و دل خوب می دانید که پسر مودب و با وفایش، «باب الحوائج» و «پناه» عالم است و عالم به اعتبار دستان خدایی و  غیرت مردانه ی او، پا بر جاست...

 

وَ تَصَدَّق عَلینا


پ.ن.1 میلاد تابناک امام مهربان، عموی خوبان، و سید سجده گزاران بر اهل عالم مبارک.
پ.ن.2 دلم بارانی است و خسته و بی تاب... دریاب!
پ.ن.3 نوای وبلاگ هم...




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




یکشنبه 88/4/14 ::: 9:21 عصر



نوشتن از آنکه صاحبان خرد ریزه خوار سفره ی عطایش هستند و ارباب بصیرت جرعه نوش جام ولایش؛ دشوارتر از دشوار و سخت تر از سخت است... قلم هم مثل افهام و اوهام نارسیده به قلّه ی قاف مقام وجودش، چون به نام اعلایش می رسد در می ماند و سرگشته و متحیر؛ که از کدام گوشه بگوید و از کدام بُعد بنویسد... تنها از همه ی مقام «علی»، همین را می داند که او «علی» است...



 

میلاد پربرکت و سرورش براهل عالم مبارک...




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




شنبه 88/3/23 ::: 10:28 عصر



وقتی تو آفریده شدی ، عشق مطلق شکل گرفت و معنا یافت. ذره در ذره شور بود و اشتیاق، آن زمان که نورت در آسمان هفتم درخشیدن گرفت. چه اگر تو نبودی، نور خلقت نبود. آسمان تاریک بود. آمدی تا زنان عالم، و نه! حتی مردان نیز، بی اسوه و الگو نمانند.
بانوی درخشان هر دو جهان!
مادر عصمت!
آمدنت مبارک!...

شکفت زهره ی زهرا به دامن مادر
به بام هستی و مستی نگار می آید
بر آن خزان زده دلهای سرد و زنگاری
نشان کوثر پروردگار می آید...


پ.ن.1 اَللهُمَ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ المُستودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلمُکَ...
پ.ن.2 یک سال گذشت... و من همچنان منتظر...




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار



<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

تبرک


بِسم الله الرَحمن الرّحیم


اَلّلهمَّ صَلِّ عَلی الصّدیقة فاطمَةَ الزّکیة حَبیبةَ حَبیبکَ وَ اُمّ اَحبائِکَ و اَصفیائِکَ الّتی انتَجَبتَها و فَضَّلتَها و اَختَرتَها عَلی نِساءِ العالمین. الّلهمَّ کُن ِ الطالبَ لَهَا ممَّن ظَلَمَها و اَستَخفَّ بِحَقّها و کُن ِ الثائِرَ الّلهمَّ بدَم ِ اولادها. الّلهمَّ و کَما جَعَلتَها اُمَّ اَئِمَةِ الهدی و حَلیلَةَ صاحِبِ الّلواء و الکَریمَةَ عندَ المَلِآء الاعلی فَصَلِّ علیها و عَلی اُمِّها صَلوةً تُکرِمُ بها وَجهَ ابیها محمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و تُقرُّ بها اَعیُنَ ذُرّیّتَها و اَبلِغهُم عنّا فی هذه الساعُةِ اَفضَلَ التّحیّةِ و السَلام...




نشان


گاه نگار - حوریب






آگاهی



 

عبور



نوا