سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ چیز نزد خداوند ـ عزّوجلّ ـ، منفورتر ازبخل و بدخویی نیست که این یک، همان گونه که سرکه عسل را تباه می کند، ایمان را تباه می کند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

شنبه 88/11/24 ::: 1:44 صبح




 

 

سوز غمی ست شعله ور از غم غریب تر

مثل حضور عشق ، از آن هم غریب تر

ای دومین امام، داغ شگفت توست

از غـــربت شــهیـــد محــرم غریب تر

می خواستم به وهم غمت را رقم زنم

دیدم که هست از غم و ماتم غریب تر

از لحظه ای که زهر جگرت را به خون کشید

حق چهره ای گرفت دمادم غریب تر

از شرح ماجرای تو حاصل چه میشود؟

وقتی که هست زآنچه سرودم غریب تر

... 




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




جمعه 88/10/4 ::: 1:0 عصر



دلدار قد رشید، اباالفضل (ع) بوتراب
جاری ترین امید، اباالفضل (ع) بوتراب

با بودنت همیشه به قلب حسین (ع) بود
هر غصه ناپدید، اباالفضل (ع) بوتراب

آغاز رفتن تو و زینب (س) پس از حسین
غیر از بلا ندید، اباالفضل (ع) بوتراب

چندین هزار تیر به سویت روانه شد
زخمی ترین شهید، اباالفضل (ع) بوتراب

تو غرق خون و زینب (س) خسته در اضطراب
فریاد می کشید، اباالفضل (ع) بوتراب

آمد کنار نعش شریفت، حسین (ع) و گفت
دیگر قدم خمید، اباالفضل (ع) بوتراب

در حیرتم چگونه در این معرکه عدو
دست تو را برید، اباالفضل (ع) بوتراب

آواز العطش ز دل خیمه ها به تو
آیا نمیرسید، اباالفضل (ع) بوتراب

آقا خمیده آمد و خسته عمود را
از خیمه ات کشید، اباالفضل (ع) بوتراب

وقتی به خاک مثل قدت خیمه اوفتاد
رنگ همه پرید، اباالفضل (ع) بوتراب

طفلی به ناله گفت به صحرای بی کسی
انی انا البعید، اباالفضل (ع) بوتراب

بر ساق عرش حضرت زهرا (س) نوشته است
بالاترین شهید، اباالفضل (ع) بوتراب

 جان همه فدای تو سردار علقمه
بر ما نگاه مرحمتی جان فاطمه (س)

  

سلام الله علیک...


پ.ن.1 شعر را اینجا بشنوید.

پ.ن.2 طبق فرموده شاعر، قافیه ی شعر«اباالفضل بوتراب» است؛ اما گویا به دلایلی توسط مداح «اباالفضل مرتضی» خوانده شده است.

پ.ن.3 «شعری از احساس می خوانم بیا
         از دو چشم یاس می خوانم بیا
         لیک می دانم نیم لایق ولی
         روضه عباس می خوانم بیا»...

پ.ن.4 التماس دعا.




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




جمعه 88/8/29 ::: 11:0 عصر



اَللّهُمَّ ما اَخافُ فَاکْفِنى، وَ ما اَحْذَرُ فَقِنى، وَ فى نَفْسى وَ دینى فَاحْرُسْنى، وَ فى سَفَرى فَاحْفَظْنى، وَ فى اَهْلى وَ مالى فَاخْلُفْنى، وَ فیما رَزَقْتَنى فَبارِکْ لى، وَ فى نَفْسى فَذَلِّلْنى، وَ فى اَعْیُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنى، وَ مِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ فَسَلِّمْنى، وَ بِذُنُوبى فَلا تَفْضَحْنى، وَ بِسَریرَتى فَلا تُخْزِنى، وَ بِعَمَلى فَلا تَبْتَلِنى، و َنِعَمَکَ فَلا تَسْلُبْنى، وَ اِلى غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنى، اِلهى! اِلى مَنْ تَکِلُنى؟ اِلى قَریبٍ فَیَقْطَعُنى، اَمْ اِلى بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنى، اَمْ اِلَى الْمُسْتَضْعَفینَ لى، وَ اَنْتَ رَبّى وَ مَلیکُ اَمْرى، اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتى، وَ بُعْدَ دارى، وَ هَوانى عَلى مَنْ مَلَّکْتَهُ اَمْرى، اِلهى! فَلا تُحْلِلْ عَلَىَّ عافِیَتَکَ اَوْسَعُ لى.

خدایا از آنچه مى ترسم حفظ کن، و در سفر محافظتم کن، و در خانواده و مالم جانشین من باش، و در آنچه روزیم کرده اى برکت ده، و مرا در پیش خودم خوار کن، و در چشم مردم بزرگم کن، و از شر جن و انس بسلامتم بدار، و به گناهان رسوایم مکن، و به اندیشه هاى باطنم سرافکنده ام مکن، و به کردارم دچارم مساز، و نعمتهایت را از من مگیر، و بجز خودت به دیگرى واگذارم مکن.
خدایا! به که واگذارم مى کنى؟ آیا به خویشاوندى که از من بِبُرَد، یا بیگانه اى که مرا از خود دور کند، یا به کسانى که خوارم شمرند، و تویى پروردگار من، و زمامدار کار من، بسوى تو شکایت آرم از غربت خود، و دورى خانه ام، و خواریم نزد کسى که زمامدار کار من کردى، خدایا! پس خشم خود را بر من مبار و اگر بر من خشم نکرده باشى باکى ندارم ـ منزهى تو ـ جز اینکه در عین حال عافیت تو وسیعتر است براى من.

هر که نداند، تو که می دانی حال من، بی تو چگونه است؟ تو که می دانی بی تو هیچم و تمام وجود و ماهیتم در ید قدرت توست. تو می دانی و من هم در ضمیر زنگار گرفته ام به وضوح می دانم، که اگر دستان مهربانیت را از رو شانه های کوچک من برداری، از شدت خوف و ترس و هراس نابود می شوم؛ آنگونه که گویا از مادر نزادم. اگر نبود پرده پوشی و مقام ستاریت تو، هر آینه در بین خلایق عالم رسوای عام و خاص بودم؛ چه اکنون نیز در پیشگاه رفیع تو آبرویی ندارم و بر آستان مقربین درگاهت شرمگین و سر افکنده ام. و سر افکنده را چه به شکایت و زبان درازی! که اگر هم شکایتی هست، از دوری و غربت و تنهایی است؛ که هیچ چیز جز رأفت و عطوفت و بنده پروری تو جانشین آن نمی شود...

پ.ن.1 در حد قلم حقیر راهی نبود که بر دعای «عرفه» بنویسد! که به قول شاعر: « صید خورشید به شب پرّه ی اعمی نرسد»...
پ.ن.2 آنچه نگاشته شد زبان حال خود راهی سراپا تقصیر بود، نه برداشت و ترجمان این دعای عظیم الشأن.
پ.ن.3 التماس دعا




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




سه شنبه 88/8/5 ::: 11:0 عصر



چه خوش حال است دلی که بر عشق تو گره خورده و بر سرشت مهربان تو پیچیده باشد. رشته ی مهر تو را بر گردن نازک و شکننده ی دل ببیند. از هر کجا که رانده شود، بداند که بسته ی درگاه توست. دلبسته ی رأفت و عطوفت و لطافت توست. نمک پرورده ی خانه ی توست. «دل» می داند که قبل از آنکه یادت کند، از سر بزرگواری و ولی نعمت بودنت، تو یادش می کنی... فراموش نمی کند که حتی برای عشق و مهر بی کرانه ات، گردنش رهین منت توست...
«سر ارادت ما و آستان حضرت دوست»...

 

سر من زیر بار منت توست...

پ.ن.1 اللهم صل علی علیّ ابن موسی الرضا المرتضی الامام التقی النقی و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری الصدیق الشهید صلاه کثیره تامة زاکیة متواصلة متواترة مترادفة کافضل ما صلیت علی احد من اولیائک فان لم اکن اهلا لذلک فانت اهل لذلک
پ.ن.2 تو می دانی و من و دل... دلی که کبوترانه بر گرد حرم می چرخد. به امید نگاهی...
پ.ن.3 یا علی.




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




سه شنبه 88/6/17 ::: 11:14 عصر



آن قدر مهربان و بخشنده هستی که به همه مخلوقاتت بار عام داده ای. اذن داده ای که هر کس به قدر وسع خود، در آستانه ی رفیع خداوندی ات باری از بارهای سنگین و ثقیل گناهانش را باز گشاید و در چشمه های زلال غفران و بخشایش بی اندازه ات، آینه ی زنگار گرفته ی دل را بشوید... و چه نیک می دانستی که این دل معصیت آلود، بدون شفاعت و توسل به «پدر» خود، روی بازگشت ندارد... مثل کودکی خطاکار که خویش را در پشت پدر مهربانش پنهان می کند، به امید استجابت و بخشایش آمده است. دست او را هم اگر رد کنی، به یقین حرمت پدرش را می شناسی و ...

 

تهدمت والله ارکان الهدی... وانفصلت العروة الوثقی...

 
پ.ن.1 رسیده ایم به بهترین شب های عالم. شبهای «قدر». با همه ی بی لیاقتی و گناهکاری و قصورم، استاد بس بزرگواری دارم که یادم داده «هر کس نسبت به فاطمه (س) معرفت راستین و حقیقتی داشته باشد لیلةالقدر را درک کرده است»...

پ.ن.2 خدایا! به حق مادر پهلو شکسته... و پدر، که پدر امت است و عروة الوثقای عالم، معرفت حقیقی شان را عنایت کن...

پ.ن.3 التماس دعا.




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار



<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

تبرک


بِسم الله الرَحمن الرّحیم


اَلّلهمَّ صَلِّ عَلی الصّدیقة فاطمَةَ الزّکیة حَبیبةَ حَبیبکَ وَ اُمّ اَحبائِکَ و اَصفیائِکَ الّتی انتَجَبتَها و فَضَّلتَها و اَختَرتَها عَلی نِساءِ العالمین. الّلهمَّ کُن ِ الطالبَ لَهَا ممَّن ظَلَمَها و اَستَخفَّ بِحَقّها و کُن ِ الثائِرَ الّلهمَّ بدَم ِ اولادها. الّلهمَّ و کَما جَعَلتَها اُمَّ اَئِمَةِ الهدی و حَلیلَةَ صاحِبِ الّلواء و الکَریمَةَ عندَ المَلِآء الاعلی فَصَلِّ علیها و عَلی اُمِّها صَلوةً تُکرِمُ بها وَجهَ ابیها محمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و تُقرُّ بها اَعیُنَ ذُرّیّتَها و اَبلِغهُم عنّا فی هذه الساعُةِ اَفضَلَ التّحیّةِ و السَلام...




نشان


گاه نگار - حوریب






آگاهی



 

عبور



نوا