سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ عزّوجلّ ـ، هرگاه بنده ای را دوستبدارد و او اندکْ کار خیری انجام دهد، در برابر آن اندک، به اوپاداشِ بسیار می دهد و دادن پاداش بسیار در برابر کارِ اندک، براو سنگین نمی آید . [امام صادق علیه السلام]

سه شنبه 90/2/13 ::: 9:11 عصر



این کوچه یاد آور همه ی دردهای ریشه دار و عمیق جهان است، بانو!
کوچه ی بنی هاشم، حزن انگیز و غم آلود و نفس گیر است. نشد از آن سوی فاصله ها، دستهای مردانه ام را حمایل رخسارتان کنم. نشد که در آن روز شوم و نکبت بار، قید و بند زمان و مکان را بشکنم؛ تا حرامیان، حرمت حریم وحی و مهبط جبرئیل را نشکنند و درب خانه ی خیبرشکن را بر پهلویتان نکوبند. نبودم که در هرم آتش بسوزم و حائل میان شما و میخ سوزان شوم. نبودم که پدر را بر خاکهای غربت شهر مدینه کشیدند.
و حال، به جبران شرمساری غیبتم در کشاکش کوچه و دود و آتش و درب خانه و ریسمان و ضرب سیلی و شمشیر و کعب نی و تازیانه، وجودم را وقف جگرگوشه تان کردم و دستهایم را، نذر پاسداری از حریم آل الله...
از من راضی شده ای «مادر»؟...

 

پ.ن.1 نفسم را گرفته آهت، منتظر مانده خیمه گاهت، من در این تب خواهم ماند.
          خودت این را بگو به «مادر»، گرچه خواندم تو را «برادر»، عبد زینب (س) خواهم ماند...
پ.ن.2 خیمه ی عزای مادر و یاد عمویت... و حوریب منتظر قدومت...
پ.ن.3 بی یاد شما، نفَس حرام است... صد و سی و سومین متن حوریب، نذر شما...




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




سه شنبه 90/1/16 ::: 11:7 عصر



دل بی قرار را، همان بوی سیب سحرگاه حرم امن کربلایش؛ تا آخر عمر کفایت می کند. سحری که هفت سین سلام های قلب و چشم منقلب شده، به جوابی از باب السّلام آستانش روشن می شد و سال شمسی، در پیش خورشید وجود «حسین» (ع) تحویل... چه بهاری از این دلنشین تر، که با بوی «حسین» (ع) جان را احیاء کند...


السلام علی الحسین...




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




سه شنبه 89/11/12 ::: 3:10 عصر



تمام شد. روزهای خوب و دوست داشتنی نفس کشیدن در هوای حضور رحمة للعالمین تمام شد. روزهای وجود نازنین مهربان ترین‌ خلقِ عالم به پایان رسید. زین پس هر چه روز و شب هم که بیاید، تاریک تاریک است. از همین امشب که «او» غریبانه و مظلومانه می رود، عالم هم تیره و تار می شود. از همین روزها که خلف صالحش را خانه نشین می کنند و کوثرش را در میان در و دیوار می گذارند و مزد رسالتش را ادا می کنند؛ دنیا سیاه تر می شود... پهلوی شکسته و فرق شکافته و جگر پاره پاره و سرهای بریده و زهرهای جانسوز پی در پی و خورشید نشسته در پرده ی غیبت، گواه روشن این تاریکی است؛ که امتدادش تاکنون است...

* و ما منتظریم. منتظر بقیة الله... بقیة الرسول...




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




سه شنبه 89/9/23 ::: 7:40 عصر



اعجاز وجودش چه ها می کند! هر که نداند، شوم بختان کوفی می دانند که «او» معجزه ی سه امام معصوم و نور چشم امامت و جان پناه ولایت و وارد در دایره ی عصمت فاطمی است. آرامش حریم حرم آل اللّهی، به اعتبار گوشه ی نگاه علوی اوست. قوام سپاه ثاراللّهی، بسته ی علمداری اوست و کیست که نداند مقام سقایة الحاجّ حاجیان هاشمی از کوی منی برگشته، و عمارة المسجد الحرام خیمه گاه کربلای حسینی فقط و فقط از آن اوست... و این چنین شد که در کربلا هم صفا و مروه و مسعی و حرم و زمزم آفریده شد... ماه وجودش به جمال و کمال، بدر کامل است... میقات طواف و هروله و لبیک و قربانی در حریم کبریایی و رحمانی کرب و بلا را، رأس به خون نشسته ی منشق شده ی «قمر بنی هاشم» معلوم می کند...


پ.ن. شب چهارشنبه و امام عصر و نام عموی نازنین و حوریب... الوعده وفا، مولا!




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




دوشنبه 89/9/15 ::: 8:36 عصر



این قافله رسیده که مهمانی اش کنند
رفع ملال این ره طولانی اش کنند

وقت است کوفیان که به آمین بیشتر
قرآن گرفته، آیینه گردانی اش کنند

او را نوشته اند بیا تا که صبح و شام
در کوفه طوف طلعت نورانی اش کنند

زینب  ز راه آمده، اما نیامدند
زن های کوفه تا که گُل افشانی اش کنند

باید به مقدمش همه قربانی آورند
نه این که تشنه باشد و قربانی اش کنند

در آسمان دور  و برش پرسه می زنند
آن سنگ ها، که سجده به پیشانی اش کنند

آنان که نان سفره شان بغض مرتضی ست
انکار آیه های مسلمانی اش کنند

ای ساربان آهسته ران... 


کم کم غروب می رسد و فکر سبقتند
تا جا به روی سینه ی قرآنی اش کنند

با دست های خونی خود، دست می دهند
وقتی به روی نی، سر روحانی اش کنند

آن دور تر به قاب نگاه کبوتری
با نعل های تازه، بیابانی اش کنند

دزدان گوشواره و معجر چه بی حیا
آتش نثار خیمه سلطانی اش کنند

ناموس کبریا و نگاه حرامیان...
خنده به  حال بی سر  و سامانی اش کنند

بی رحم ها! چرا دگر انگشت می بُرند
تاراج اگر نگین سلیمانی اش کنند

اینجاست کربلا که در آغوش رمل ها
 خون گریه مهر و ماه، به عریانی اش کنند...


پ.ن.1 بِسمِ الله و بِاذنِ الله...
پ.ن.2 شعر از
ایشان به امانت گرفته شده است.
پ.ن.3 به قول اهل دلی، این شعر به نوعی روضه های هر یازده شب ماه محرم را در بر دارد؛ به سبک و سیاق « وَ لَیالٍ عَشر...». هر بیتش دردی دارد، در پس دردی دیگر... زخمی از پی زخمی...




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار



<      1   2   3   4   5   >>   >

تبرک


بِسم الله الرَحمن الرّحیم


اَلّلهمَّ صَلِّ عَلی الصّدیقة فاطمَةَ الزّکیة حَبیبةَ حَبیبکَ وَ اُمّ اَحبائِکَ و اَصفیائِکَ الّتی انتَجَبتَها و فَضَّلتَها و اَختَرتَها عَلی نِساءِ العالمین. الّلهمَّ کُن ِ الطالبَ لَهَا ممَّن ظَلَمَها و اَستَخفَّ بِحَقّها و کُن ِ الثائِرَ الّلهمَّ بدَم ِ اولادها. الّلهمَّ و کَما جَعَلتَها اُمَّ اَئِمَةِ الهدی و حَلیلَةَ صاحِبِ الّلواء و الکَریمَةَ عندَ المَلِآء الاعلی فَصَلِّ علیها و عَلی اُمِّها صَلوةً تُکرِمُ بها وَجهَ ابیها محمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و تُقرُّ بها اَعیُنَ ذُرّیّتَها و اَبلِغهُم عنّا فی هذه الساعُةِ اَفضَلَ التّحیّةِ و السَلام...




نشان


گاه نگار - حوریب






آگاهی



 

عبور



نوا