سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ستم راندن بر بندگان بدترین توشه است براى آن جهان . [نهج البلاغه]

جمعه 88/12/28 ::: 11:52 عصر



بهار که بیاید و «تو» نیایی، انگار هیچ نیامده است. این همه سالهای بی بهار بر ما گذشته و ما رو سیاه نبودنت... برای قومی که از «امام» خویش دور افتاده، همین بس که عمری بی بهار بماند...
بیا...
قدری کنار دل بنشین. این همه مهجوری و غریبی و چشم انتظاری و گمگشتگی و تنفس در هوای نبودنت، کفایتمان نکرد؟
بیا...
دل، طوفانیِ آرامش توست.
دل، هوای اقیانوسِ آرام دارد...
بیا و باقی مانده ی این همه بی بهاری را بر ما ببخش...

 

بهارم تویی...




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




سه شنبه 88/12/11 ::: 10:34 عصر



بر تاریک خانه ی نیستی نور هستی تو بود که درخشیدن گرفت. اراده ی «او» بود که بر قامت عدم، نور وجود تو را پوشاند و چشم تمامی مخلوقات، از ازل تا ابد را روشن و مبهوت گردانید... همه ی بهانه ی خلقت تو بودی... همه ی آفرینش در سایه خورشید  وجود تو برپاست. چه خوب! که آمدی... که از همان ابتدای عالم، رحمة للعالمین بودی... که چشم بشر ظلمت زده، به روشنای دلنشین نور تو روشن شد...
خوش آمدی!

 





حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




سه شنبه 88/12/4 ::: 8:51 عصر



پنهان مشو که روی تو بر ما مبارک است...

 





حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




سه شنبه 88/11/27 ::: 9:58 عصر



اینجا هنوز عزادار است...
عزادار داغ پهلویی شکسته و کودکی به خون نشسته و نفس بی گناه کشته شده و مظلومیت پدری به خاکهای کوچه فتاده و پسری که وارث تمامی درد و رنج مادر است و شاهد در و میخ و دیوار.
اینجا هنوز عزادار است.
آری! درست همین روزها بود...
هنوز تا بهار، مانده است. تا آمدن «ربیع»ش مانده است.

 

مادر...




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




شنبه 88/11/24 ::: 1:44 صبح




 

 

سوز غمی ست شعله ور از غم غریب تر

مثل حضور عشق ، از آن هم غریب تر

ای دومین امام، داغ شگفت توست

از غـــربت شــهیـــد محــرم غریب تر

می خواستم به وهم غمت را رقم زنم

دیدم که هست از غم و ماتم غریب تر

از لحظه ای که زهر جگرت را به خون کشید

حق چهره ای گرفت دمادم غریب تر

از شرح ماجرای تو حاصل چه میشود؟

وقتی که هست زآنچه سرودم غریب تر

... 




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار



   1   2      >

تبرک


بِسم الله الرَحمن الرّحیم


اَلّلهمَّ صَلِّ عَلی الصّدیقة فاطمَةَ الزّکیة حَبیبةَ حَبیبکَ وَ اُمّ اَحبائِکَ و اَصفیائِکَ الّتی انتَجَبتَها و فَضَّلتَها و اَختَرتَها عَلی نِساءِ العالمین. الّلهمَّ کُن ِ الطالبَ لَهَا ممَّن ظَلَمَها و اَستَخفَّ بِحَقّها و کُن ِ الثائِرَ الّلهمَّ بدَم ِ اولادها. الّلهمَّ و کَما جَعَلتَها اُمَّ اَئِمَةِ الهدی و حَلیلَةَ صاحِبِ الّلواء و الکَریمَةَ عندَ المَلِآء الاعلی فَصَلِّ علیها و عَلی اُمِّها صَلوةً تُکرِمُ بها وَجهَ ابیها محمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و تُقرُّ بها اَعیُنَ ذُرّیّتَها و اَبلِغهُم عنّا فی هذه الساعُةِ اَفضَلَ التّحیّةِ و السَلام...




نشان


زمستان 88 - حوریب






آگاهی



 

عبور



نوا