سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دو تن به خاطر من تباه شدند : دوستى که از اندازه نگاه نداشت و دشمنى که بغض مرا در دل کاشت . [نهج البلاغه]

سه شنبه 89/4/1 ::: 8:28 عصر



دلی که بر دار و ندارش چوب حراج می زند و بهترین و برترین های وجودش را در پای «تو» قربانی می کند؛ چشم انتظار نگاه مهربان صاحبش می ماند. حجم بی نهایت دل را خالی کرده ام ... غبار روبی اش می کنم، تا «تو» بیایی و برای همیشه مقیم این شکسته ی خسته شوی و حرم و جایگه خودت را از نو برایم بسازی؛ چه آن که دل و عشق و مهر و محبت، موهبت والای توست و تنها شایسته ی ذات «تو»... این «تو» و این دل... بسم الله...

  

تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری... شکسته قلب من، جانا! به عهد خود وفا کن

« خوشا با «تو» بودن
                            ز عشقت سرودن
                                                   دگر از هوایت سفر نکنم»...

 


پ.ن. نه اهل اخلاقم و نه در مسلک عرفان و نه استاد این دو... گناهکار عاصی رو سیاهی هستم. اما به خود «تو» قسم می خورم که حوریب را تنها برای «تو» و اهل «تو» و برای دل راهی ام می نویسم. خالصانه ترین حرفهایم اینجا برای «تو»ست. و تنها تو می دانی و بس. بشنو و جوابم بده.




حوریب و () حرف دل موضوع: به «نگار»



<      1   2      

تبرک


بِسم الله الرَحمن الرّحیم


اَلّلهمَّ صَلِّ عَلی الصّدیقة فاطمَةَ الزّکیة حَبیبةَ حَبیبکَ وَ اُمّ اَحبائِکَ و اَصفیائِکَ الّتی انتَجَبتَها و فَضَّلتَها و اَختَرتَها عَلی نِساءِ العالمین. الّلهمَّ کُن ِ الطالبَ لَهَا ممَّن ظَلَمَها و اَستَخفَّ بِحَقّها و کُن ِ الثائِرَ الّلهمَّ بدَم ِ اولادها. الّلهمَّ و کَما جَعَلتَها اُمَّ اَئِمَةِ الهدی و حَلیلَةَ صاحِبِ الّلواء و الکَریمَةَ عندَ المَلِآء الاعلی فَصَلِّ علیها و عَلی اُمِّها صَلوةً تُکرِمُ بها وَجهَ ابیها محمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و تُقرُّ بها اَعیُنَ ذُرّیّتَها و اَبلِغهُم عنّا فی هذه الساعُةِ اَفضَلَ التّحیّةِ و السَلام...




نشان


تابستان 89 - حوریب






آگاهی



 

عبور



نوا